شبهای تنهایی من
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

 

و اما من ...

هر شب وقتي تمام ستارگان زمين در آسمان به خواب فرو مي روند

من مي مانم و خدائي كه در اين نزديكي است ..

آنگاه كه شب از نيمه مي گذرد

 بقچه تنهائي دلم را مي گشايم و به چشم انتظاري او مهمان ميشوم .

سهم من از دلزدگي زمين و هاي و هوي زمينيان هر چه باشد

پشت درهاي بي روح زمان قرار مي دهم 

و به شانه هاي سپيد خدا تكيه ميزنم

و تا خود صبح در سجاده نوراني نمازم درد دل هاي دلم را شمارش مي كنم .....

زيرا ميدانم كه او با من است در تمامي لحظات زندگي من ..

الابذکرالله تطمئن القلوب


خداوندا آرامشی میخواهم از جنس خودت

مرادریاب






௹ ازحضور پر مهر شما بی نهایت سپاسگزارم௹

:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , , ,
:: برچسب‌ها: غم تنهایی , اسیرسرنوشت , غروب غمگین , دلنوشته هایی ازجنس پاییز , خدای احساس ,
:: بازدید از این مطلب : 545
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 31 خرداد 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست