نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

بنقل از سایت تا شهدا - حمید داودآبادی نویسنده دفاع مقدس و پژوهشگر دفاع مقدس نوشت:

خاطره ای که 22 سال است بغضش دارد گلویم را می خراشد و امسال، بالاجبار و یک بار برای همیشه، می گویم. 
هرچند که می دانم خیلی به ضررم تمام خواهد شد!
هرچه که بد شود، از غربت و مظلومیت 35 ساله حاج احمد متوسلیان، کاظم اخوان، تقی رستگار و سیدمحسن موسوی که بیشتر نیست!

اللهم فک کل اسیر
خرداد 1374، همراه حسین عزیزی رفته بودیم لبنان. یکی از روزها رفتیم طرف

بعلبک تا چندتایی از دوستان قدیمی ام در بعلبک را پیدا کنم. 
از شانس خوبم، برادر یکی از آنها را به نام "حمیّه" گیر آوردم ولی خودش نبود. طبق مهمان

نوازی لبنانیها، به زور ما را به خانه اش برد و شب را مهمان آنها بودیم. خانه ای کوچک و

شدیدا فقیرانه، ولی به یهترین نحوی از ما پذیرایی کرد و انصافا چیزی کم نگذاشت.
حمیه از اعضای رده بالای "جنبش امل" بود و من با برادر کوجکتر او "اکرم حمیه" تابستان

سال 62 در مقر امام مهدی (عج) بعلبک بودم و اتفاقا عکسهایم را هم آورده بودم.

در بین گپ و گفت، حرف کشید به چهار گروگان ایرانی. وقتی گفتم: "یکی از اهدافم در این سفر این است تا ردی از آنها پیدا کنم"
حمیه چشمانش گرد شد و گفت:

"اتفاقا یکی از افراد اصلی که در ربودن آنها دست داشته، الان در بیروت یک تعمیرگاه بزرگ اتومبیل دارد."

از خوشحالی نمی دانستم چه بگویم. وقتی فهمیدم او

"روبرت مارون حاتم" معروف به "کبرا"، (محافظ شخصی "ایلی حبیقه" فرمانده پست بازرسی "حاجز برباره"

بیروت، محل اسارت گروگانها) فردی است که شخصا حاج احمد متوسلیان را دستگیر کرده، زبانم بند آمد. 
دیگر تحمل ماندن نداشتم. وقتی پرسیدم: چگونه می شود او را دید؟ 
گفت: "راستش من خودم نمی دانم او کجاست، ولی یکی از نیروهای اطلاعات سازمان امل

دقیقا او را شناسایی کرده و محلش را بلد است ولی یک مشکل دارد.

با تعجب پرسییدم مشکل چیست؟ که گفت:
"چون کبرا از مسئولین رده بالای وحشی و جنایتکار فالانژها بوده، لو دادن او خیلی خطر دارد.

برای همین او مبلغی پول می خواهد. پول را هم بعد از این که شما رفتید سراغ او و مطمئن شدید خودش است، می گیرد."
مبلغ را که گفت، آن زمان به پول ما می شد "دو میلیون تومان".

نماز صبح را که خواندیم، یک ماشین گرفتیم و تخته گاز رفتیم بیروت. اعصاب نداشتم.

اضطراب وجودم را گرفته بود. نمی دانستم چطوری با کسی که حاج احمد متوسلیان را ربوده، روبرو شوم.

و چه کنم؟!
همان اول صبح، رفتم سراغ آقا رضا از دوستان حاج احمد. داخل اتاق که شدم

مشغول خوردن صبحانه بود. تعارف کرد که بنشینم. دستپاچه گفتم: 
"آقا رضا ... آقا رضا .... بگو چه خبری دارم؟"
با تعجب پرسید: چی؟
با ذوق و شوق فراوان که به تته پته افتاده بودم، گفتم:
"حاج احمد ... رفیقتون ... از اون خبر گیر آوردم."

لقمه در دستش ماند. چشمانش گرد شد. گفت: "از حاج احمد؟ چه خبری گیر آوردی؟ از کی؟ کجا؟"
که قضیه را تعریف کردم و گفتم که عامل اصلی ربودن حاجی در همین بیروتِ یک وجبی است.

فکرش را بکن آن نامرد خبیث الان دارد در تعمیرگاه خود کار می کند و بغل گوش ما زندگی راحت!

سرش را برد در ظرف غذا، لبخندی تلخ زد و گفت: 
"خب. حالا بشین صبحونت رو بخور."
فکر کردم دارد شوخی می کند! با تعجب گفتم: 
"آقا رضا، حاج احمد. اونی که دزدیدنش."
و باز خندید و گفت: صبحونه چی می خوری؟ فول یا حُمُص؟
اصلا نپرسید کجاست و کیست و کی این اطلاعات را به شما داده.

یکی دو ساعت بعد که احساس کردم حالش بهتر شده، گفتم: 
"آقا رضا، نمی خوای یه فکری بکنی و با کسی مطرح کنی که یه جوری

بریم ببینیم این یارو کجاست و چیکار می کنه و چه خبرهایی از حاج احمد و بقیه داره."
فقط خندید.

چند روز بعد، ناامید و خسته، شکسته و عصبانی، از لبنان برگشتیم ایران.
بعدها شنیدم "روبرت مارون حاتم" معروف به "کبرا" عامل اصلی ربایش چهار گروگان ایرانی

در تیر ماه 1361 در حاجز برباره، چون از طرف دستگاه قضایی لبنان به

جرم جنایات بیشمارش تحت تعقیب بوده، از لبنان گریخته و به کانادا رفته است!

 

منبع خبرسایت تاشهدا

 

لرپرس



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
:: برچسب‌ها: احمدمتوسلیان , جنگ , زنده است , شهدا , دفاع مقدس , لبنان ,
:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 تير 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

  

 

مقایسه دهقان فداکار و کارگرفداکاربقلم شکسته علی_سرابي_یاقوند 

          هردوفداکارندامااین کجاوآن کجا

صدای قطاردردل یک شب سردباعث دلگرمی مسافران وچشم انتظاران به مقصدبود...کمی آنطرف ترصدای مهیب ریزش کوه حکایت از آسیب ریل قطاررافریادمیزد... 
مسافران قطارامابدون اطلاع ازاین ماجرالپ هایشان قرمزازشادی بودبالبهایی پرازخنده چشم دل رابه مقصددوخته بودند،قطارهرلحظه میرفت تاهمانندتایتانیک فاجعه ای سیاه رادرتاریخ خلق کندکه ریزعلی همان دهقان روستایی بادیدن این صحنه درسوزسرمای شدیدبدون معطلی پیراهنش راازتن درآوردوبصورت یک مشعل آتش زدتانورزردونارنجی اش همانندچراغ هشداردهنده خطری باشدبرای جلب توجه راننده قطاروهم ازگرمای اندکش امیدی باشدجهت جلوگیری ازمرگ درنهایت نتیجه این رفتار انسانی موجب گردیدتاحادثه ای تلخ رخ ندهدوازریزعلی یک قهرمان ملی بنام دهقان فداکاربسازدبه پاس قدردانی ازریزعلی نام اورادرکتب درسی به یادگارماند....

 
چندسال بعد...
نهم تیرماه 1394بود، هوای خوزستان گرم و ماهشهر گداخته‌تر، کارگران پتروشیمی مارون مشغول کار بودند
و فشار همزمان کار و گرما توان آنها را ربوده بود، کسی حوصله حرف زدن نداشت و دست‌ها و پاها
برای تمام شدن یک کار سنگین روزانه دیگر در تکاپوی بی‌امان بود که ناگهان صدای مهیب انفجار، ظهر تنبل
و کسل تابستانی را وحشت‌زده از خواب بیدار کرد، علائم هشداردهنده که به کار افتاد؛ همه ترسیدند
دربزرگترین پالایشگاه پتروشیمی کشور مازون که قلب تولیدونبض اقتصادایران است
یک آتش سوزی ناگواری رخ میدهدکه هرلحظه امکان انفجارمنابع ومخازن موجوددرپایلایشگاه
وجوددارد..بیش ازصدهانفردرحریم آتش سوزی قرارداشته ودرمجموع بالغ برسه هزار کارگرومهندس
درمحیط پتروشیمی مشغول کاروفعالیت هستندکه همگی تامرگ فاصله ای ندارند...
 
 
هرچه تلاش میکنندآتش مهارنمی شود.شعله های آتش هرثانیه بیشتروبیشترمیشود وخطرانفجارهاراتامرحله یقین بالامیبرد...
پالایشگاه درمعرض نابودی کامل است که بااین ویرانی هزاران خانواده صاحب مصیبتی تلخ خواهندشد...
قلبهادرسینه بیرون آمده دیگرمجالی برای  رویارویی باآتش نیست کارگران بایدسریعا محل راترک کنند
تالااقل چندنفری ازآسیب جان سالم بدرکنند...
 
فقط دریک صورت آتش مهارمیشودبستن شیرفلکه اصلی که آنهم درمیان شعله های فوران شده قرارگرفته
دل شیرمیخواهدبه آتش بزندتااین حادثه ویران کننده اقتصادایران وانهدام کامل پالایشگاه بهمراه نفرات آن رانجات دهد...
 
 
 
شیربچه ای ازقوم بزرگ لرکه همواره سبب نجات این دیاراهواری بوده اندباتشخیص صحیح وبیرون
راندن تمام کارگران ازمحوطه سیاوش واربه دل آتش زدتابابستن شیرفلکه اصلی ازبزرگترین فاجعه تاریخ ایران
زمین جلوگیری کندوخان هفتم هفت خوان این دنیای بدذات راباشهادت به پایان برساند...
 
 
 
امانه نام ،نه نشان ونه حتی درگوشه ای ازفهرست وحاشیه ی کتب درسی یادی ست
وغم انگیزترازآن فراموش کردن یاداین شهیدفداکاردراذهان کارگران ومدیران پالایشگاه است...
 
ملت ایران بایدبدانندکه امروزبخاطراز خودگذشتگی شهیدوالامقام_شهرام_محمدی
 
       ازدیارایذه است اگرهنوزپایشگاه سالم ودرحال تولیداست ...

ریزعلی_خواجوی پیراهنش سوخت قهرمان ملی شدو شهرام_محمدی جانش سوخت ولی....

یادش گرامی باد
 
علی_سرابي_یاقوند 
شاعرحماسی سرای قوم لرکارشناس سیاسی و رسانه

آتش_به_اختیار 
شهدارافراموش_نکنیم


:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
:: برچسب‌ها: دهقان فداکار , شهرام محمدی , قوم لر , پتروشیمی , شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 تير 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

 


 دلنوشته غمگین بابغض دل برای توبرادرعزیز لک زاده
 
جناب آقای محمودنظری فعال فرهیخته فرهنگی  
 
بهترین درودهای اهورایی راتقدیم رخسارپرنورتان کرده درسبدی ازگلهای سرخ محمدی (ص)
اگرکمی باچشم دل برکلمه های بارانی ام نگاهی نماییدخواهی دیدخون دل برادرخودراکه سنگ فرش این کاغذسفیدمجازی گشته..
ازآنروزی که امرنمودی تادیدگاهم رابیان نمایم تاامروزهمانندپرستویی مهاجرسربرکوهسار
تنهایی خویش نهاده که چگونه بنویسم تامباداناخواسته خاطری برنجدکه مرگ رابراین رنجش ترجیع میدهم.
پیشاپیش امیدوارمبرمن ببخشایی این جسارت را...
 
 
برادرعزیزلک زاده ی من:
حال برای تومینویسم چونکه توراازخویش جدانمیدانم بغض دل بااشک قلم آمیخته
شدتابنویسدازدردی گران وغم نهفته درجان خامه مرکب دان خاک گرفته درپنجره تنهایی قلبی
مملوازفراق وسرشارازجفای روزگار ناسازگاردرگذرستان عمرتن های فرسوده پشت پرده اندوه ماتم...
ازروزیکه پدرم درتخت جمشیدودرپاسارگاد تمام هستی پدران عیلامی اش ودیعه گذاشت
برای آن بودتاسرودباهم بودن رادردالان باریک وتنگ نفس گیرتاریک تاریخ هجاکنیم ،
حال چگونه بایدباورکردگلونی مادرم راکه 
تنهادارایی من ازباتوبودن بودرا بدون کفن درگورستان غریب ونامحرم نامردمی هادفن کنم.
خوب میدانی برادرم اززمانیکه اهرام ثلاته درمصرپایه گذاری شدتاروزیکه کنارعلقمه
دوتادست بیکسی نقش وفاداری رابرزمین ترسیم کرده برای آن
بودهمانندیک ریسمان باعث ایستایی من وتوباشد.
 
 
من باتوهمزادم باتوهمراهم وجودمن باتوگره 
خورده باتوخیالی لبریزازشادی داشتم من به شوق باهم بودن هرپگاه درختان
صداقت راآبیاری میکردم تامبادا برگهای سبزهمیاری زردوغنچه های مهربانی خشک گردد.
حال چگونه دست تاریخ رابگیرم وقتی تمام بودنم دردست توست...
حال چگونه باورکنم که مرابودنی بودسحرگاهی باطلوع آفتاب مهرورزی.
من باتویک ریشه ام دراندیشه میترائیسم ،دربازوی غیرت،درخون سیاوش،درکمان آرش،
دراندوه کاوه،درزلالی سیمره،درلوای کاوه،درضحاک کشی زمانه،درعدالت کریمخانی،
درسوارکاری سهراب ،درنقش آفرینی رستم،درپاکی یوتاب،دربندبندچهل سرو.
درغم هاوشادی های دشت سوزیانا،درتشنگی کزرمی،درزادروزهای شادی آفرین نوروز،
درجشن های باستانی،دردفاع ازشرافت کیانی وهم سلول تودرزندان اریتریکای غریب.
حال چگونه بایدبنویسم درحالیکه هویتم دردست های توچکه میکندچگونه پشت سربگذارم تمام ناتمام خودرا..
 
 
برادرارزشمندوفرهیخته لک زداده من:
خوب میدانم هیچگاه مرهم دردتونبوده ام!
میدانم برادرخوبی نبوده ام وهمانندیوسف تورادرچاه ظلمت خیزدوران تنهاگذاشتم
و هرگزکاروان نشدم برایت،اگرچه هیچگاه ضربه های ناعدالتی دولتمردان رابرگرده های
زخمی تواحساس نکردم،اگرچه هیچوقت طعم حسرتی که درجان تورخنه کرده رانچشیدم
،اگرچه درآسمان نابرابری های روزگارجباردرکنارتونبوده ام 
پچونکه منم همانندتوغرق درجوروجبراین خفقان زاده های نابرابری هستم.
 
منم دستهایم به زنجیرناعدالتی بسته است وبرپاهایم پابندفولادینی ازصبرزده اند.
توای برادروهمزادمن نمیدانم گازخردل تاکجااجازه ماندن به من میدهد
وبعدازمن تابوتم رفع کیش شاه کدامین دسته وجناح میگردد...
س تاهنوزفرصت ماندن دارم خلاصه میکنم برایت بااین جمله :
برگردبرادرم اگرچه میدانم برتوجفاهاشده اماروانیست تاوان آنراباجدایی ازمن بگیری..
برگردبرادرم که دلم سخت تنهاست بدون تو...
تاریخی که توراازمن بگیردتاریخ نیست بلکه میخی بوده دردیدگان من...
برگردبرادرلک زاده من که قوم لربابودن توزیباست...برگردبرادرم ..
.که پازل قوم لر بالک ثلاثی میرنوروز بختیاری وکلهروممسنی تکمیل میگردد...

 لک تنهانیست 
 لرستان راتکه تکه نکنید 
 برنامه های لکی حق مردم لک زبان است

ارادتمندشما
 علی سرابي یاقوند 
شاعرحماسی سرای قوم لر نویسنده وتحلیل گرسیاسی ورسانه

  



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار , لکستان , قوم لک , محمودنظری ,
:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 تير 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

هشدارقوم لربه دشمنان ایران خصوصا آل صهیون آل سقوط

 هشداربه دشمنان ایران

 غزل مثنوی حماسی قوم لر


 علیانوشت 

مابنده خالق نیک گفتاریم

محافظان مکتب کراریم

ماعقابان آسمان غیرت 

فرمانبردستوری آشکاریم 

اگرخطای دیگری رخ دهد

دلیران آتش به اختیاریم 

دردنیای پرازنیرنگ وحیله

جانثاران میر تک سواریم 

صدباراگربمیرم درراه دین

بازمالکان اشتر پیکاریم 

برای حفظ ناموس ایرانی

کمان بدستان صفدرتباریم

دررزمگاه نبردبادشمنان

شیران غران درپی کفتاریم

دشمنان ایران این رابدانند

ماعاشقان نبردبا کفاریم 

 ترقه بازی که اثرندارد

برای ماکه کوه استواریم 

هشدارمابوده به آل صعود

 ابابیل شجاع بیشماریم

اگرامروزباخیانت چنین شد

عددهای معکوسمان شماریم

مدافعان همه مهیا شدند

ننگ است اگرآرامتان بذاریم

به قوم لراگرچه صدجفاشد

ولی بازهم بسان مازیاریم 

دراین مدت خیانتهابه لرشد

امابازهم مامالک وعماریم 

بافتنه هاقصددلسردی داشتید

کورخواندیدماازنسل دلواریم

قوم لرراهرگزنبوده ذلت 

ازآل صهیون کینه دردل داریم

 بافتنه گرمامیدانیم چه کنیم

سراوراروی سینه اش بکاریم

هرچندبه قوم لرتوجه نشد

ننگمان باددشمن راواگذاریم 

هرگاه که مامیرویم میدان رزم 

ازپشت سرنامردمی خورده ایم

اگرچه ازخودی خنجرهادیدیم

به عشق رهبربازاسفدیاریم 

شاعرحماسی سرای قوم لر

 علی سرابي یاقوند 

 لرپرس



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
:: برچسب‌ها: شعر , حماسی , داعش , قوم لر , ,
:: بازدید از این مطلب : 520
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)
پیام مدیر پایگاه خبری تحلیلی لرپرس  به مردم فهیم وفرهیخته قوم_بزرگ_لر  

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام نامدارترین نامدارنام آفرین خداوندمهرآور خالق شمس وزمین 
آنروزکه پدرم درتخت شاهی فرمود اهوراراقسم میدهم تاآفت
جهل ودروغ راازسرزمین پارسیان دورنمایدشایدبدرستی
میدانست که امروزاین کیان اهورایی دست خوش خشکسالی
انسانیت می گرددکه آنگونه باتضرع والتجاء ازدرگاه اهورایی چنین درخواست کرد.

مردم عزیززجرکشیده قوم بزرگ لر  
برهیچکس پوشیده نیست ازدیربازاین قوم به تاراج رفته اسیرجهالت خودخواهان
خودمحور وخودکامگان خودسری بوده که همیشه بارخنه درباورهای
صادق مردمان این قوم باعث دوری ازمطالبه گری درچهارچوب قانون
شده تاهمچنان درخت سازندگی وچرخ تولیدخودباوری این قوم دردالان تاریخ بی ثمربماند.

برادران ارجمندوخواهران پاک سرشت قوم مظلوم لر 
اگراندکی ازتعصب های ایلیاتی وجناحی فاصله بگیریم وازدورنگاهی
برپیکرگلگون وخونین این قوم تاراج شده افکنیدخواهیددیدجراحت هایی
راکه ندانسته بربدنه زخمی آن بدست مردمان لر چگونه محرکی برعقب
مانده گی های اجتماعی ،اقتصادی وسازندگی نمایان است.
جنگهای قبیله ای ،طایفه ای ومنیت های کاذب برکوچک وبزرگ خواندن
هاوکوبیدن برطبل حماقت سبب شده تااین قوم همچنان دردریف محرومیت هاباقی بماند.
 
آمارهای تاسف بار:بیکاری ،فقر ،بزه کاری ،طلاق ، ویرانی،اعتیاد،ازهم گسیختگی اصالت وهزاران درددیگرمسبب این ندانستن هاست.
لذا اینجانب بعنوان کوچکترین کوچک ازقوم لر ازتمام بزرگان ،اندیشمندان،صاحبان منسب ، دانشجویان،قشرتحصیل کرده ،عشایرباغیرت که بفرموده پیرجمارانی ذخایرانقلابندودیگرعزیزان عاجزانه تقاضامندم تابادرایت وتعقل بدوراز هر نوع تنش باایجادهمبستگی وهمیاری بصورت یکپارچه بسان یک لشگرآزاده برای رسیدن به اوج کرامت بالبیک به ندای حق طلبانه رهبرفرزانه حضرت امام خامنه ای درروز ۲۹/اردیبهشت ماه سالجاری باانتخاب افراداصلح درشورای شهروهمچنین فرداصلح که واجد شرایط ریاست جمهوری باشدبتوانیم درآینده به خواسته های بحق این قوم بزرگ برسیم . 
 
به کسی رای دهیم که :
۱_دروغگونباشد
۲_درمسیرانقلاب همگام بامردم ودرمحورولایت مطلق فقیه باشد
۳_درتقسیم عدالت ازحقوق های نجومی دفاع نکند
۴_کابینه اش راوزرای جاه طلب وخیانتکار تشکیل نداده باشد
۵_پاسخگوی مطالبات مردم واقوام مختلف خصوصاقوم بزرگ لرباشد
۶_ازکدخدا،خدادرست نکندچراکه ملت ستم دیده هیچگاه ازکدخدایان وخانزاده هاچیزی بجزننگ وحقارت ندیده اند
۷_درسیاست خارجه ازلبخندهای حقارت آور دوری کندتاکشورهایی مثل جیبوتی برای ایران خط ونشان نکشند
 
خاطرنشان میسازم که شورای شهرزمانی موفق است که یک دولت موفق داشته باشیم درغیر اینصورت هرچندافرادصالحی درشورای شهر داشته باشیم عملابازدهی مناسبی نخواهند داشت...
 
کلام آخر:
خطاب به همتبارانی که مخالف این پیام هستند بااحترام وافربه اندیشه های این عزیزان از محضرفردفردآنهااستدعادارم بخاطراینکه قوم لر بتواندبه جایگاه حقیقی خویش برسددست از لجاجت برداشته وفقط اینبارفارغ ازجناح بازی های سیاسی همگام بادیگرهمتباران باانتخابی شایسته مطالبه گرحقوق تضیع گشته قوم لرباشیم...

ومن الله التوفیق
علی_سرابي_یاقوند 
مدیرمسئول پایگاه خبری تحلیلی لرپرس

 



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , سیاست , ,
:: برچسب‌ها: انتخابات , رییسی , اصلاحات , اصولگرا , جمنا ,
:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 ارديبهشت 1396 | نظرات ()